مطبوعات

دانلود لینک مستقیم ...

توضيحاتي براي انتشار روزنامه خورشيد

در دهه هاي 1310 و 1320 هيچ نوع مطبوعاتي در محيط كوچكي مثل اسكوي آن زمان مشاهده نمي شد .شايد اولين روزنامه اي كه به چشمم خورد در سال 1324 (دوره پيشه وري )بود روزنامه (وطن يوليندا)را با سواد دوم ابتدائي در وسط سبزه ميدان با صداي بلند مي خواندم و جمعي از اهالي كه سواد خواندن نداشتند دورم جمع شده گوش مي كردند . بعدها يكي از هم كلاسي هايم آقاي ناصحي پاورقي هاي مجله سپيد و سياه را كه پدرش از تبريز مي خريد در زنگهاي تفريح برايم بازگو مي كرد . اين ، همه آشنائي من با روزنامه و مجله بود كه در كلاس اول دبيرستان تصميم به انتشار روزنامه دستنويس (خورشيد )گرفتم . روزهاي جمعه را صرف پر كردن ستون هاي روزنامه در يك ورق امتحاني با قلم و دوات ليقه اي مي كردم (در آن زمان از خودنويس و خودكار خبري نبود).بعد روزنامه دست به دست هم كلاسي ها مي گشت كه آخر سر پيش خودم برگردد و بايگاني شود . اگر در آن زمان فتوكپي اختراع شده بود چقدر خوب مي شد كه مجبور نشوم تمام هفته بدنبال آن يك نسخه منحصر بفرد تا در منزل هم كلاسي ها بروم ، آخر سر هم

مي بينيد كه چندين شماره از روزنامه بدستم برنگشته و جايشان در اين مجموعه خالي است شماره هاي 5 و 10 و 11

 

نكاتي جالب درباره روزنامه خورشيد

1-اكنون بخاطر ندارم كه به چه علت در شماره 21 تصميم به تغيير نام روزنامه نمودم و با نظر خوانندگان، شماره 22 را تحت عنوان (آفتاب شرق )منتشر كردم !

2-در آن زمان اطلاعي از تلفن و شماره تلفن نداشتم لذا به تقليد از روزنامه هائي كه ديده بودم شماره تلفني در بالاي صفحه روزنامه نوشتم كه بصورت كسري است (صورت و مخرج دارد)جالب اينكه در هر شماره روزنامه ، شماره تلفن كسري هم عوض شده است !

3- به تقليد از روزنامه ها براي روزنامه خورشيد جدول حق اشتراك گذاشته ام (شماره هاي اول قيمت تك شماره 25 دينار ، اشتراك ساليانه 8 يا 12 ريال و غيره ). اگر خواننده اي حاضر مي شد پول بدهد و روزنامه را بخرد من جز همان يك نسخه منحصر بفرد چيزي نداشتم كه در برابر پولش به او بدهم .

4- ظاهراً اولين داستاني كه نوشتم پاورقي (دبستان ها باز مي شود عبداله پسرش را نام نويسي مي كند )بوده كه در شماره هاي 21 و 22 بچشم مي خورد .

5- در تاريخ 6/6/90 ضمن ارسال چند كپي از روزنامه به كتابخانه ملي ايران پيشنهاد كردم كه بعلت نازل بودن جنس روزنامه ها همه آنها در حال فرسودگي و تباه هستند .آنها را بفرستم نگهداري صحيح بكنند .هنوز جوابي از كتابخانه به نامه من نداده اند .

6- جريان توقيف روزنامه

به اين واقعه در صفحات 22 تا 25 نمايشنامه (آرئيس )هم اشاره كرده ام كه وقتي من در كلاس هفتم روزنامه خورشيد را منتشر مي كردم (البته در نمايشنامه مذكور اشتباهاً كلاس ششم قيد شده )متوجه شدم كه در كلاس پنجم ابتدائي آموزگار كلاس (كه خود سواد 6 ابتدائي داشت )ديكته ها و انشاء هاي بچه ها را به مبصر كلاس مي دهد كه تصحيح كند و به انشاء ها نمره بدهد . مبصر كلاس كه چند سال پيش از آن با او هم كلاس بودم بچه هيكل دار و كودني بود كه بالاخره نتوانست گواهينامه ششم ابتدائي را بگيرد . من در شماره 10 روزنامه به اين موضوع اعتراض كردم و نوشتم كه تصحيح ورقه هاي ديكته بوسيله مبصر امكان دارد ولي در مورد انشاء، مبصر نمي تواند قضاوت بكند و نمره بدهد .آموزگار مزبور پيش مدير مدرسه رفت و گفت : من بجهنم ، اما اگر اين خبر بگوش رئيس اداره فرهنگ (آموزش و پرورش )برسد از شما هم ايراد مي گيرند .لذا مدير مرا به دفتر خود احضار و اخطار كرد كه ديگر حق انتشار روزنامه را ندارم .شب وقتي موضوع را به پدرم (آرئيس )گفتم عصباني شد و گفت :‌چطور آنها بخودشان اجازه مي دهند كه از بيان يك حقيقت مسلم جلوگيري كنند ؟! بعد راهنمائي ام كرد كه با انتشار يك شماره فوق العاده به اين كار آنها اعتراض بكنم.

يك شماره فوق العاده در يك نيم ورق امتحاني نوشتم كه تيتر سر مقاله آن را پدرم به اين شكل تعيين كرد :( در ساحت مقدس دبيرستان ، حق گوئي حق كشي شد !) كه اين جمله را با قلم درشت و مركب قرمز بعنوان سر مقاله روزنامه نوشتم و اول صبح بدست بچه ها دادم . ساعتي نگذاشته بود كه به دفتر مدير احضار شدم . نمي دانم روزنامه چطور بدستش رسيده بود .او با عصبانيت سيلي محكمي بمن زد كه با قد كوتاهم به دور خود چرخيدم و ديگر موضوع را از پدرم پنهان كردم تا روزنامه نگاري من با آمدن مدير جديد (آقاي محمد علي شمشيري ميلاني )كه هم اكنون با 102 سال عمر پربركت هنوز در قيد حيات هستند ادامه يافت .بعد از شماره 22 بود كه آقاي شمشيري پيشنهاد كردند كه روزنامه ديواري دبيرستان را با همكاري آقاي عباسعلي فتحي اسكوئي بنويسيم .بعدها آقاي فتحي رفتند در روزنامه اطلاعات به آرزوي روزنامه نگاري خود رسيدند و من بعد از بازنشستگي در ارتش با انتشار ماهنامه (پرديس )كار نيمه تمام را بپايان بردم.

 

 

 

 

01

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 1 (حجم دانلود 16,297 مگابایت)

02

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 2 (حجم دانلود 11,784 مگابایت)

03

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 3 (حجم دانلود 8,407 مگابایت)

04

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 4 (حجم دانلود 8,857 مگابایت)

05

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 5 (حجم دانلود 6,099 مگابایت)

06

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 6 (حجم دانلود 5,690 مگابایت)

07

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 7 (حجم دانلود 5,633 مگابایت)

08

برخی از صفحات مجله پردیس شماره 8و9 (حجم دانلود 2,845 مگابایت)

خبرنامه

برای دریافت جدیدترین خبرهای سایت در خبرنامه عضو شوید